هی پُشتِ هم سیگار و موسیقی
تا بگذره روزهای دلگیرت
تو گریه میکردی و میخندید
عکس کسی رو میز تحریرت
دیوونگی ، تنها شدن ، مُردنْ
اینها کنارِ خستگیت هیچه
هر نیمه شب وقتی که راه میری
تو خونه بوی مرده میپیچه
حس میکنی صد ساله بیداری
تنها دوای غصههات خوابه
سرگرمیهات سیگار و سردردَن
تنها رِفیقت قرصِ اعصابه
داری فرو میری .. فرو میری
سردت شده ساحل چقد دوره
تنها شدی و گریههات مثلِ
اشکِ یه ماهی زیر ساطوره
#حامد_ابراهیمپور