داستانچه

داستان های کوتاه

داستانچه

داستان های کوتاه

مشخصات بلاگ
داستانچه

دختر چهارده ساله ی فمنیست که در بیست و دو سالگی زندگی اش دستخوش تغییر شده ...
وبلاگ چهارده سالگیم رو حذف کردم و از بیست و دو استارت زدم :)

سمیه امین

آخرین مطالب

عادت

دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۴۸ ب.ظ

آدم اول فکر می‌کنه عاشقشه ، که شب‌ها بدونِ اون خوابش نمی‌بره و تا صبح گریه می‌کنه ! 

فک می‌کنه اگه بره چی؟!من نمی‌تونم زندگی کنم و یا چی؟!

اما اصلا داستان فیزیولوژی بدن ربطی به این چیزا نداره ، شما صبح که مجبور باشی ۵ بیدار بشی که ساعت ۷ سرکار باشی ، شب‌ها قبل نُه ، حتی قبل شب بخیر به دلبندت و حتی وقتی منتظری از باشگاه برگرده بیهوش می‌شی !

حتی قبل اینکه نیمه شب بشه و  تنهایی بیاد بیخ گلوت بشینه بگه " خب ، کجای قصه گذاشتت و رفت؟!بشین قصه هزار ساله‌ت رو برای بار ده ملیاردُم برام تعریف کن " خواب‌ت می‌بره !

صبح‌ها با اهنگ خوشگلا باید برقصن تمام مسیر محل کار رو دِلِی دِلِی می‌کنی و پروسه تکرار می‌شه !

خلاصه که آناتومی و فیزیولوژی بدن‌مون انقد مزخرف‌ به رفتن بقیه عادت می‌کنه

هفته اول می‌گی " نه من باید تو غم این عشق بمیرم " ،به زور خودت‌و با دوز بالای غم و اشک بیدار نگه می‌داری ، اما فیزیولوژی بدن‌تون نهایت یک مدت کوتاه باهاتون کنار میاد و هفته بعد همون جمله معروف و می‌گه و شما به زندگی عادی‌تون برمی‌گردین .

و خب

چه تلخه قصه‌ی عادت ...



  • یک نویسنده آماتور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی